سرعت ، قابلیت اطمینان و در دسترس بودن اساس سرمایه گذاری مدرن است و امور مالی غیرمتمرکز یا دیفای (DeFi) پتانسیل بهبود و حتی جایگزینی تسویه حساب های مالی سنتی را دارد.
با عملکرد فناوری بلاکچین (blockchain) فراتر از بیت کوین (BTC) و گسترش در زمینه کاربردهای عمومی تر، بسیاری از توسعه دهندگان این صنعت از فرصت استفاده کردند تا زیرساخت های کلیدی مالی را با استفاده از این فناوری بازسازی کنند. آنها متوجه شدند که این فناوری نوین با وجود پتانسیل تاثیر گذار و تعیین کننده ، فاقد قابلیت اطمینان و عملکرد مناسب است و نمی تواند با غول های صنعت مالی ، مانند جامعه جهانی ارتباطات مالی بین بانکی (Worldwide Interbank Financial Telecommunication) ، یا سوئیفت (SWIFT) رقابت کند. پتانسیل پیشرفت وجود دارد ، اما هنوز خیلی زود است.
تا چند سال دیگر این روند بزرگ برای بازگرداندن کارکردهای اصلی مالی در شبکه های باز ، دنیای کاملی از خدمات مالی مبتنی بر بلاکچین (blockchain) را ایجاد خواهد کرد. امور مالی باز (Open finance) ، که همچنین تحت عنوان امور مالی غیر متمرکز نیز شناخته می شود ، از چند برنامه آزمایشی در زمینه خدمات مالی در شبکه های عمومی بلاکچین (blockchain) به یک بخش فرعی مسلط تبدیل شده است و در کمتر از دو سال به بیش از ۱ میلیارد دلار رسیده است.
هنگامی که همه گیری کروناویروس COVID-19 شروع به گسترش و ایجاد هرج و مرج اقتصادی کرد ، دیفای (DeFi) به عنوان بخشی از بازارهای مالی با اولین تجربه واقعی خود در زمینه بحران نقدینگی جهانی مواجه شد. بازگشایی محتاطانه بازارهای اقتصادی مختلف در سراسر جهان فرصتی را فراهم می کند تا دیفای فراتر از محدودیت های فعلی خود عمل کند تا به یک جزء لاینفک از سیستم مالی جهانی تبدیل شود.
جستجوی تاریخی برای کسب تجربه
سرمایه گذاران قدیمی که “دوشنبه سیاه” را به یاد دارند می دانند که شاخص صنعتی داو جونز در تاریخ ۲۲ اکتبر ۱۹۸۷ به میزان ۲۲٫۸ درصد سقوط کرد و بزرگترین افت یک روزه در تاریخ را ثبت نمود. بسیاری از ناظران معتقدند که نرم افزار معاملات خودکار ، که به تازگی شروع به گسترش در وال استریت کرده بود ، عامل این سقوط بوده است. علاوه بر این ، نقل و انتقالات بزرگ دارایی ها به تأخیر افتاد ، زیرا سیستم های (Fedwire) و (NYSE DOT) برای ارسال پیام های مالی به دلیل فعالیت زیاد مسدود شدند.
در تاریخ ۱۲ مارس ۲۰۲۰ ، روزی که با عنوان “پنجشنبه سیاه” شناخته می شود ، پروتکل های انجام تراکنش های مالی در بلاکچین (blockchain) ها بار دیگر با حجم عظیمی مسدود شدند. افت اولیه بازارها با ترکیبی از اتوماسیون مالی (رباتها و ابزارهای دیگر) که به درستی پیش نرفت و موجب تشدید تراکم شبکه ها شد ، منجر به نتایج فاجعه باری شد.
دیفای و برنامه های غیرمتمرکز نیز تاثیرات شدید فاجعه پنج شنبه سیاه را حس کردند. در حالی که نوآوری و علاقه به فضای دیفای همچنان رو به رشد است ، وقایع سقوط پنج شنبه سیاه اعتماد سرمایه گذاران را به پایداری این پروتکل های مالی کاهش داد.
شبکه های عمومی مسدود شده و تراکنش ها بطور قابل توجهی گرانتر شدند ، خدمات مالی که به این شبکه ها وابسته بودند از کار افتادند. سرمایه گذاران به دلیل نقص امنیتی و کاهش ارزش دارایی های دیجیتال خود میلیون ها دلار از دست دادند.
پس از سقوط در سال ۱۹۸۷ ، بررسی های دقیق از سوی رهبران صنعت ، بازارهای مالی را به سمت اتخاذ اقدامات ایمن از قبیل قطع کننده مدار (circuit breaker) سوق داد ، که در صورت ضررهای چشمگیر ، معاملات را به سرعت متوقف می کند. در طول حباب دات کام (Dot-com Bubble) ، حباب اقتصادی سال ۲۰۰۰ ، بحران مالی جهانی سال ۲۰۰۸ و سقوط اخیر پنجشنبه سیاه ناشی از ویروس کرونا ، این قطع کننده های مدار ، معاملات را در لحظه های حیاتی متوقف کردند تا مانع از سقوط شدیدتر بازار شوند.
دیفای هنوز ضرر های از دست رفته خود از ۱۲ مارس را به طور کامل بازیابی نکرده است. رشد اکوسیستم دیفای فرصتی را ایجاد می کند که از سقوط پنج شنبه سیاه تجربه کسب کنیم و تغییراتی را اعمال کرده و این سیستم را گسترش دهیم ، درست همانطور که بازارهای سهام بعد از دوشنبه سیاه ۱۹۸۷ قوی تر شدند.
چالش اصلی دیفای گسترشی فراتر از گروه فعلی پذیرندگان اولیه و جذب میلیون ها کاربر اصلی است. شرط اصلی برای پذیرش در میان توده مردم این است که بدون توجه به شرایط حاکم بر بازار ، این خدمات مالی با روشی پایدار و مطمئن اجرا شوند. با این حال طراحی ساختاری این خدمات ، دستیابی به این سطح را دشوار می کند.
بلاکچین (blockchain) های عمومی به تراکم پراکنده تمایل دارند ، این امر ارسال تراکنش ها را به صورت ناگهانی گران می کند و منجر به مسدود شدن گسترده شبکه می شود. برنامه های دیفای باید هر بار که کاربر مایل به ارسال پرداخت ، دریافت وام یا حتی به روزرسانی قیمت فعلی دارایی ها باشد ، با این شبکه ها ارتباط برقرار کنند. سرعت ، قابلیت اطمینان و در دسترس بودن پایه های اساسی سرمایه گذاری مدرن است ، اگر امور مالی غیر متمرکز نتواند تجربه مشابهی را ارائه دهد ، کاربران با دارایی زیاد انگیزه چندانی برای استفاده از این سیستم نخواهند داشت. شرکت های موفق نمی توانند عملکرد نادرست در سیستم های ارتباطی خود را تحمل کنند ، چه برسد به عملکرد نادرست خدمات مالی که انتقال دارایی را انجام می دهند.
با تشخیص این محدودیت ها ، توسعه دهندگان برای ساختن راه حل های مقیاس پذیری تلاش بسیاری می کنند ، این راه حل ها می توانند پروتکل های دیفای با توان بالا ، تسویه ناخالص آنی ( Real Time Gross Settlement ) یا (RTGS) را فعال کنند. بیشتر راه حل های پیشرو از تغییرات رویکرد مشابهی به نام مقیاس پذیری لایه دوم استفاده می کنند. این راه حل ها ، مانند مقیاس پذیری نامحدود (optimistic rollups) ، شاردینگ (sharding) و (LiquidChains) ، به طور کلی بخش عمده ای از فعالیت دیفای را از شبکه های عمومی به روی بلاکچین (blockchain) های مخصوص برنامه انتقال می دهند که پهنای باند و توان بیشتری دارند و مقرون به صرفه تر هستند ، در حالی که همان سطح ارزیابی را حفظ می کنند. این ویژگی برنامه های مبتنی بر بلاکچین (blockchain) است. برنامه های دیفای با استفاده از مقیاس پذیری لایه دوم هنوز هم می توانند ارتباط با یک شبکه عمومی را حفظ کنند ، که هم به عنوان دفترکل شفاف و هم به عنوان مرکز نقدینگی عمل می کند.
یکی دیگر از راه حل های بلندپروازانه که می تواند سفارشاتی با حجم تراکنش بیشتر را فعال کند ، شاردینگ (sharding) است. این تکنیک اصولی مشابه با راه حل های مقیاس پذیری لایه دوم دارد ، به این ترتیب که شامل شکستن یا “شاردینگ” یک شبکه واحد به بخش های کوچکتر است که هر یک از این بخش ها تراکنش های خود را پردازش کرده و داده های خود را ذخیره می کنند و در عین حال همچنان ارتباط خود را با “زنجیره اصلی” ، که در اتریوم (Ethereum) به “زنجیره بیکن (Beacon) ” معروف است حفظ می کنند.
بلاکچین (blockchain) های عمومی
در اکوسیستم اتریوم (Ethereum) یا اکوسیستم های دیگر این صنعت ، این تصور وجود دارد که یک زنجیره واحد برای پشتیبانی از تقاضای توان پرداخت جهانی تلاش خواهد کرد. تیم های توسعه متوجه شده اند که برای مقیاس پذیری بلاکچین (blockchain) ها ، آنها باید حداقل کار لازم را برای تضمین اعتبار تراکنش ها انجام دهند ، در حالی که فعالیت با حجم بالا بر روی یک سری زنجیره های جانبی با میزان گس کاهش یافته و یا شاردها انجام می گیرد.
این راه حل های مقیاس پذیری ، مانند مقیاس پذیری لایه دوم و شاردینگ، می توانند دیفای را به مرحله ای نزدیک کنند که به موجب آن کاربران بدون اینکه در معرض پیچیدگی های بک اند (backend) قرار بگیرند ، با این خدمات مالی در تعامل باشند. با اجرای بخش های سنگین از طریق راه حل های لایه دوم ، شبکه های عمومی بلاکچین (blockchain) می توانند به ارائه هدف واقعی خود به عنوان قطب های نقدینگی و لجرهای جهانی عمومی بپردازند. این امر در شبکه های عمومی می تواند تجربه کاربری بسیار سریع تر و روان تری را که مصرف کنندگان از فناوری خدمات مالی انتظار دارند امکانپذیر سازد ، بدون اینکه به قابلیت ارزیابی آن خدشه ای وارد شود ، قابلیتی که بلاکچین (blockchain) ها به آن شهرت دارند.
ترجمه شده توسط دلاریپتو
No views yet
دیدگاه بگذارید